سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مأوای من و خدا و دیگر هیـــــــــــــــــــچ...


ساعت 10:54 عصر چهارشنبه 87/5/2

 

 ...

ای خدااااااااااا ، سلاااااااااااام .

الهی قربونت برم؟الهی واست تیکه تیکه بشم  .الهی برات پر پر بشم وهیچی ازم نمونه ، خدااا

 خدا جون عجب اعتکافی بود؟ با اینکه خیلی چیزا حا لیم نشد ولی خیلی خبرا بود.

خدا ؟ میدونی که چه حالی دارم و این حسرت موندن بیچارم کرده،بی قراریمو بی قرار تر کرده

می دونی چقدر می ترسیدم از اینکه برا همیشه جامونده باشم...

وااااااااااای خدااا...

 این روز آخری چی بود این حرفا که شنیدم؟! این لحظات آخر اعتکاف چی کار کردی باهام؟

من چرا این حرفارو شنیدم؟! خدا قربون این همه امید دادنت برم. خدا آخرش میکشیم.آخ که چه کیفی داره.

باورم نمی شه،حالا دیگه میدونم که خوب حرفامو شنیدی؟ داغ دلمو دیدی و حرف دلمو جواب دادی قربونت برم دیگه نمی خوام بذارم ازم نا امید شی. ولی می دونم که خودم هیچ مالی نیستماا

 می دونم که  ( لا حول ولا قوّة الّا بالله)  اینو دیگه خیلی وقته فهمیدم.حالیمه که هیچ عرضه ای ندارم.هرچی هست تویی ،فقط خودت.

خدا جونم ! حالا دیگه باورم شده که من هم می تونمو باید بتونم.چون تورو دارم و تو بهترین رو برام می خوای.   گرچه که خودم نخوام وخرابش کنم.

آییییییییییی که این پیام شهیدت رو که به گوشم رسوندی قالبمو تهی کرد:

" اسم خیلیاتونو برا شهادت  می نویسن ولی خودتون پاکش می کنین"

خدا این حرف کشت منووووو.اگه من هم اسممو خط زده باشم؟!!

وای خیلی فجیعه، دق کردمممممممممممممم.

اما از اون طرف خدا خیلی امیدوارشدم.دلمو این آخریه حسابی چلوندی  و پاک هوایی ترم کردی.

بهم رسوندی که اگه بعد از شهادت بچه ها تغییر کرده باشیم و بهترشده باشم ما هم حتما شهید می شیم... گفتی جا موندیم که بهتر بشیم و بعد...

 آی که این حرفا چی به سرم آورد .خدا دیگه خیلی امیدوار تر از قبل میام کنارت.

خدا ! خیلی ماهی ،هر چی بگم نمی تونم حسّم رو بنویسم ،پس می نویسم: خدایا! (همونایی که توی دلمه).

خوشحالم که این دفعه یه جور دیگه صدام کردی.همیشه با هام کار داشتی، ولی اینباردیگه خیلی شرمندم کردی شاید فکر نمی کردم اینطوری صدام کنی اما کردی .

خدا تو رو به قطرات خون همه بچه ها که غبطشون دیوونم کرده، نذار خودمو از این نهایت نور محروم کنم، می دونم تو میخوای  شک ندارم. من هم می خوام  . ولی این وسط تویی که باید دستمو سفت بگیری.

خدا دیگه نذار یه ذره هم جم بخورم.

 خدا من راهمو شروع کردم، فقط و فقط و فقط به امید تو کمک وبس.

خیلی عقبم ولی این دفعه دیگه ول کن  نیستم .داششته باش منو!

خدا جونم !شدید تر از قبل دارم میام.بگی منووووووووووووووو

 

,,,

 

برگرفته از دل


¤ نویسنده: کبوتر نور

نوشته های دیگران ( )